گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:کجایی ای بدو رخ افتاب دلداری؟ چگونه یی که نه یی هیچ جای دیداری؟

❈۱❈
کجایی ای بدو رخ افتاب دلداری؟ چگونه یی که نه یی هیچ جای دیداری؟
بیا و خوی فرا مردمی و مردم کن که هیچ حاصل ناید ز مردم آزاری
❈۲❈
حکایت غم دل با تو من چرا گویم؟ تو خود ز حال من و دل فراغتی داری
بکار عشق تو در هستم آنچنان بیدار که کار من همه بی خوابیست و غمخواری
❈۳❈
تو حال بنده چه دانی؟ که بگذرد شبها که نرگس تو نبیند بخواب بیداری
ز آفتاب فلک پیش من عزیزتری وگر چه دایم در پرده، سایه کرداری
❈۴❈
مرا که آرزوی آفتاب خانگی است چه کرد خیزد ازین آفتاب بازاری
بزیر زلف تو منزل گرفت نیکویی ز چشم مست تو پرهیز کرد هشیاری
❈۵❈
شود سیاهی شب شسته از رخ عالم گر اب روی ترا اشک من کند یاری
ولی چه سود؟ که هر احظه چرخ آموزد ز عکس زلفتو و بخت من سیه کاری

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۴۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها