کمالالدین اسماعیل:نرگسا! چیستت که پنداری دوش برخاستی ز بیماری
❈۱❈
نرگسا! چیستت که پنداری
دوش برخاستی ز بیماری
نیست پیدا ز ناتوانی تو
حالت خواب تو ز بیداری
❈۲❈
در خمار شبانه یی زیرا
جام داری و باده نگساری
چشم برره نهاده چون نگری
گر نه در انتظار دلداری؟
❈۳❈
از خیار آتش ارتواند جست
تو بعینه از آن نمو داری
ز مردین شمع در زرین لگنی
لیک در حالت نگو ساری
❈۴❈
با صبا از سرکرشمه و ناز
خیزد از اشک ابر آزاری
خاک پایی و از دماغ تهی
برشکسته کلاه جبّاری
❈۵❈
اشک خیزد زچشم و چشم تو باز
خیزد از اشک ابر آزاری
باد در سر گرفته یی، رسدت
که جوانیّ و خوب وزر داری
کامنت ها