کمالالدین اسماعیل:خه، شاد و کش آمدی کجایی؟ شرمت بادا ز بی وفایی
❈۱❈
خه، شاد و کش آمدی کجایی؟
شرمت بادا ز بی وفایی
کو آن عهد و استواری ؟
کو آن همه مهر و آشنایی؟
❈۲❈
خود هیچ ز حال ما نپرسی
یک لحظه بنزد ما نیایی
جان و سر تو که هم سر آید
آن محتشمیّ و این گدایی
❈۳❈
ما را چو فقاع بسته کردی
تا کوزه ز دیگران گشایی
گفتی که ز من جفا نبینی
هر چند که بیشم آزمایی
❈۴❈
تقصیر نمی کنی زه تو
تو خود نه ز مردم جفایی
ای غم ز تو من چه عذر خواهم؟
پیوسته تو در صداع مایی
❈۵❈
وی وصل ترا چه بود باری
کز دور رخم نمی نمایی
ای دل تو عظیم تیره رویی
وی عقل تو سخت تیره رایی
❈۶❈
ای اشک تو باری از میانه
بر خود زده یی دو روشنایی
کامنت ها