گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:در فراقت دل ازین سوخته تر نتوان داشت خویشتن را به ازین زیر و زبر نتوان داشت

❈۱❈
در فراقت دل ازین سوخته تر نتوان داشت خویشتن را به ازین زیر و زبر نتوان داشت
سرخ روییّ خود از لعل تو می دارم چشم وین چنین چشم کز از خون جگر نتوان داشت
❈۲❈
عاشقان را بکرشمه تو چنان ریزی خون که خود از لذّتش از زخم خبر نتوان داشت
از کنار تو چو طرفی نتاوان بر بستن در میان بسته مرا همچو کمر نتوان داشت
❈۳❈
در ره فتنه ازین سر که جمالت دارد با قویدستی او پای مگر نتوان داشت
غم دستار و کله بود ازین پیش و کنون بیم آنست که خود گوش بسر نتوان داشت
❈۴❈
گوهر اشک من آن لعل دلاویز آمد که ازو چشم از لعل تو بر نتوان داشت
مردم چشم مرا خون ز قدمها بچکید بیش ازین او را بر راه گذر نتوان داشت
❈۵❈
چشمت از مردمی ار کرد نظر در کارم خود از آن چشم جزین چشم دگر نتوان داشت
چند گویی که بخود دار نظر تا برهی تا تو باشی بخود ای دوست نظر نتوان داشت

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۳۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عین. ح
2021-04-18T04:51:41
بیت دوم مصراع دوم: وین چنین چشم جز از خون جگر نتوان داشتبیت هفتم مصراع دوم: که از او چشم، چو از لعلِ تو بر نتوان داشت