کمالالدین اسماعیل:دل ز غم عشق تو کی جان برد؟ تا که جفای تو برین سان بود
❈۱❈
دل ز غم عشق تو کی جان برد؟
تا که جفای تو برین سان بود
دست کش از دامن تو کوتهست
هر نفسی سوی گریبان برد
❈۲❈
لذّت جان کی بود آنرا که او
بی رخ تو عمر بیابان برد؟
تا هوس آن لب و دندان پزد
بس که دلم دست بدندان برد
❈۳❈
جای ز نخ باشد آنجا که ماه
باز نخت گوی بمیدان برد
خاک جهان بر سر چوگان و گوی
زلف تو چون سربزنخدان برد
❈۴❈
هر چه ترا آرزویست آن بکن
بر رهی آنست که فرمان برد
دان که بدان شاد بود جان من
کز تو غم و جور فراوان برد
❈۵❈
آنچه دلم دید ز عشق بتان
وآنچه همی از غم ایشان برد
زنده بر آتش نهمش زین سپس
پیش من ارنام نکو آن برد
کامنت ها