گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:دلم از آتش غم چنان می گدازد که شکّر در آب روان می گدازد

❈۱❈
دلم از آتش غم چنان می گدازد که شکّر در آب روان می گدازد
چو سایه ز خورشید هستیّ بنده ز مهرت زمان تا زمان می گدازد
❈۲❈
دو رسته درت در یکی چشم سوزن تنم را چنان ریسمان می گدازد
چو نام لبت بر زبان بگذرانم ز ذوقم شکر در دهان می گدازد
❈۳❈
چه خوش قالبی دارد آن تنگ شکّر که جان خویشتن را در آن می گدازد
دلی نرم تر دارم از موم و دایم ز تاب رخت شمع سان می گدازد
❈۴❈
چه جای دل من؟ که از تاب مهرت تن ماه در اسمان می گدازد
دلم بوته یی شد که بر آتش غم چو زر این تن ناتوان می گدازد
❈۵❈
ز بس پشت گرمی که دارم ز عشقت مرا آشکار و نهان می گدازد
زهجر توام خون بیفسرد در دل ولی مغز در استخوان می گدازد
❈۶❈
مثالیست از چهرة من هر آن زر که خورشید در چشم کان می گدازد
ز وز دل ماست و زتاب رویت که باریک مویت چنان می گدازد
❈۷❈
چگونه دهم شرح عشقت که چون شمع لب من ز تاب زبان می گدازد
رهی راستی را بوصف تو اندر نه نظم سخن کرد، جان می گدازد

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۶۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عین. ح
2021-04-28T20:39:56
بیت اول: زآتشبیت دوازدهم: ز سوز