کمالالدین اسماعیل:سوز عشقت جگر همی سوزد تاب رویت نظر همی سوزد
❈۱❈
سوز عشقت جگر همی سوزد
تاب رویت نظر همی سوزد
تو چه دانی ؟که آتش رخ تو
نظر اندر بصر همی سوزد
❈۲❈
هر چه از دیده بیش ریزم آب
دل مسکین بتر همی سوزد
آنچنان سوخته جگر شده ام
که دلم بر جگر همی سوزد
❈۳❈
غم تو هر چه یابد از دل و جان
همه در یکدگر همی سوزد
همچو شمعی در آب دیده دلم
هر شبی تا سحر همی سوزد
کامنت ها