کمالالدین اسماعیل:اگر امروز آن بتم همدم نیاید نصیب جان من جز غم نیاید
❈۱❈
اگر امروز آن بتم همدم نیاید
نصیب جان من جز غم نیاید
نیامد دوش و جانم بر لب آمد
ز بیم آنکه امشب هم نیاید
❈۲❈
اگر چه وعده داد و خورد سوگند
ولی با این همه ترسم نیاید
مرا گر ناید او ناید و گر نی
غم و اندوه و محنت کم نیاید
❈۳❈
چه سودار آید او زین پس؟که جانم
نباشد مانده گر این دم نیاید
من او را از برای سور خواندم
و لیک او جز که با ماتم نیاید
❈۴❈
کرا نزدیک او شاید فرستاد؟
چو کس در راز او محرم نیاید
وگر او را نباشد آمدن رای
بقول هر که در عالم نیاید
کامنت ها