کمالالدین اسماعیل:گل باز طراوتی دگر دارد کز باد بهار جلوه گر دارد
❈۱❈
گل باز طراوتی دگر دارد
کز باد بهار جلوه گر دارد
در پوست همی نگنجد از شادی
غنچه ز نشاط آنکه زر دارد
❈۲❈
سوسن بزبان حال می گوید
سرّی که صبا از آن خبر دارد
اینک ز پی نظاره در بستان
نرگس همه سر پر از بطر دارد
❈۳❈
بر صدورق گل آنچه بنوشتست
بلبل همه یک بیک ز بر دارد
بر کم عمری خویش می گرید
نرگس که همیشه چشم تر دارد
❈۴❈
راز دل غنچه چون نهان ماند؟
کو باد بهار پرده در دارد
گل گرچه جو نوعروس پرزیور
در پردۀ غنچه زیب و فر دارد
❈۵❈
تشویر خورد زرنگ رخسارت
چون پرده ز روی کار بر دارد
بر دل دارم من از جفای تو
آن داغ که لاله بر جگر دارد
❈۶❈
خورشید گفت، از آن بود زرّین
هر جا که برو همی گذر دارد
بس کیسه که دوختند بر جودش
صد حلقه بگوش چون کمر دارد
❈۷❈
بستست میان مجاهزیّش را
گردون که متاع خودگهر دارد
جود تو بزر همی خرد گوهر
اینک گهر سخن چه سر دارد؟
❈۸❈
کس قدر هنر بجز تو نشناسد
جوهر بر جوهری خطر دارد
ایّام بخدمتت همی نازد
وانصاف جهان همین هنر دارد
❈۹❈
خورشید چو مشتری همه ساله
بر خاک در تو مستقر دارد
سعی از پی سایلان کند ورنی
او مایه ز بحر بیشتر دارد
❈۱۰❈
از بهر گریز خصم تو هر شب
چون دایره پای زیر سر دارد
خصم تو ز دیده هیچ خون در رگ
خون بر تو حلال کرد گر دارد
کامنت ها