کمالالدین اسماعیل:دانی که طمع چه گفت با من؟ بشنو که ز لطف و ظرف باشد
❈۱❈
دانی که طمع چه گفت با من؟
بشنو که ز لطف و ظرف باشد
با خواجه اگر تو برف اوّل
بر کار کنی شگرف باشد
❈۲❈
تا تتماجی کنیم ترتیب
چون روغن و آرد و ترف باشد
گفتم که نیاورم این که ترسم
کان موجب جور و حرف باشد
❈۳❈
لیکن بفرستم ار تو خواهی
شعری که به جای برف باشد
مقصود به هر چه حاصل آید
از مرد کریم حرف باشد
❈۴❈
ای آنکه به چشم فکر غوّاص
بحر کرم تو ژرف باشد
این شعر مرا به برف برگیر
پیداست که خود چه صرف باشد
❈۵❈
لطفی کن و هر چه میفرستی
باید که سه چار ظرف باشد
کامنت ها