کمالالدین اسماعیل:ای دل ای دل سخن سخن بیهده را کار مبند خویشتن را بپوش در غم و تیمار مبند
❈۱❈
ای دل ای دل سخن سخن بیهده را کار مبند
خویشتن را بپوش در غم و تیمار مبند
گر خیالست ترا کین که تو داری نیکست
بد خیالیست که بستی تو دگر بار مبند
❈۲❈
کمربندگی ار زان که نخواهی در بست
دست شهوت مگشا باری و زنّار مبند
فکرت خود همه در مکر و حیل صرف مکن
از پی دیو سلیمان را در کار مبند
❈۳❈
گر نخواهی که دلت تنگ بود چون غنچه
پس ازینش به طمع در زر بسیار مبند
بند، کان بر دهن حرص و امل باید بست
به ستم بر دهن کیسة دینار مبند
❈۴❈
چون نداری تو سر آنکه بسامان گردی
خرقۀ مخرقه بیرون کن و دستار مبند
طاقت بار کشیدن چو نداری باری
مردمی کن ز گنه بار بخروار مبند
❈۵❈
در قیامت سربار همه کس بگشایند
هر چه باید که نبینند در آن بار مبند
چون خود از دایره آید همه سر گردانی
پس تو دل در فلک دایره کردار مبند
❈۶❈
بهر ابلیس دلی را که ملک سجده برد
به هوسبازی در محنت بیگار مبند
کامنت ها