کمالالدین اسماعیل:مرا چه حاصل ازین خواجگان بی حاصل که هیچ کار مرا انتظام می ندهند
❈۱❈
مرا چه حاصل ازین خواجگان بی حاصل
که هیچ کار مرا انتظام می ندهند
نه از دیانت و تقوی شراب می نخورند
که یکدگر را از بخل جام می ندهند
❈۲❈
ندانم از کرم آخر چه در وجود آمد
که هیچگونه به دستش زمام می ندهند
جواب قصّة ارباب حاجت از امساک
بجز بواسطة ده پیام می ندهند
❈۳❈
شگفت نیست که ندهند تیز در قولنج
که عطسه نیز به وقت زکام می ندهند
چو حنظلست درونشان به شخم آکنده
و لیک هیچ دسومت به کام می ندهند
❈۴❈
بهای شعر، اگر نیست جز که سحر حلال
ز مال خویش پشیزی حرام می ندهند
ز ننگ اگر نبرم نامشان سزد کین قوم
ز بخل هر چه توان برد نام می ندهند
❈۵❈
دروغ گفتم و انصای راست باید گفت
که هیچ می ندهندم، چرام می ندهند؟
چه چشم دارم ازین منعمان که شاعر را
به صد شفیع جواب سلام می ندهند
❈۶❈
کجا روم؟ چه کنم من؟ ز باد شاید زیست؟
که قوت روز بروزم تمام می ندهند
ز کوة می ندهند و کرم نمی ورزند
کتاب می نخرند و اوام می ندهند
❈۷❈
پناه سوی قناعت همی برم زین قوم
که اهل خانة خود را اطعام می ندهند
دلا بحکم ضرورت بساز با اینها
چو هیچ جای نشان کرام می ندهند
کامنت ها