کمالالدین اسماعیل:سپهر مجد و کرم عزّدین یگانة دهر که دست و کلک ترا باقضا مساوقتست
❈۱❈
سپهر مجد و کرم عزّدین یگانة دهر
که دست و کلک ترا باقضا مساوقتست
شدست ماه نو اندر جهان مشارالیه
از آنکه باسم اسب توش مطابقتست
❈۲❈
بهرچه رای شریفت اشارتی فرمود
سبیل چرخ در آن طاعت و موافقتست
چنان بیمن تو اضداد آشتی کردند
که خوشدلی و هنر را بهم معانقتست
❈۳❈
رهی ملازم این حضرتست از دل و جان
بصورت ارچه از آن درگهش مفارقتست
در آن مهم که بجاه تو استعانت رفت
توقّف تو هم از غایت مخالفتست
❈۴❈
رهی برابر آن زن بمزد هم باشد
گرین مراقبت از جانب مصادقتست
وگر بطبع برو عاشقی چه درباید؟
ترا که با سروریشی چنان معاشقتست
❈۵❈
یکی سوار ز بهر خدای را بفرست
مرا مگیر که خود قدمت مرافتقست
سوار ظلم بنا حق همه جهان بگرفت
بیک سوار بعدل این همه مضایقتست
کامنت ها