کمالالدین اسماعیل:صدرا اگرچه تو ز من آزاد و فارغی داری خبر که بندهام و بندهزادهام
❈۱❈
صدرا اگرچه تو ز من آزاد و فارغی
داری خبر که بندهام و بندهزادهام
افتاده برگرفتن، از اقسام سروریست
برگیر پس مرا که بدین سان فتادهام
❈۲❈
یکباره در مبند درِ لطف و مردمی
کآخر دهان به مدح تو روزی گشادهام
بغنود مرغ و ماهی و نغنود چشم من
شبها که من عرایس مدح تو زادهام
❈۳❈
چون صبح اگر چه آتش پایم، فسردهام
چون سایه آن زمان که سوارم پیادهام
انکار حرمتم نکنند ارچه بیگناه
خونم همیخورند، مگر جام بادهام
❈۴❈
شیر نر از زبونی بز بود پیش من
و اکنون اسیر حیلت روباه مادهام
فرزین شاه بودم بر عرصهٔ مراد
و امروز از تراجع دولت پیادهام
❈۵❈
از بیم آنکه شادی دشمن فزون شود
بر عجز خویش نام قناعت نهادهام
از تو جفا به نرخ عنایت همیخرم
وین اصل زیر کیست، نگویی که سادهام
❈۶❈
عزل و عمل چو از تو بود هردو منصب است
لیکن بیا ببین که کجا ایستادهام
شش ماه از برای رعیّت به روز و شب
بیگار کردهام من و مرسوم دادهام
کامنت ها