کمالالدین اسماعیل:ای همه عادت تو لطف و مواسا کردن کار تو تربیت مردم دانا کردن
❈۱❈
ای همه عادت تو لطف و مواسا کردن
کار تو تربیت مردم دانا کردن
هست در شان تو ترتیب معایش دادن
هست در عادت تو قهر محابا کردن
❈۲❈
وصمت خاطر خورشید وشت دانی چیست؟
بی سبب راز دل گردون پیدا کردن
دانک جزقدر ترا نیست مسلّم کس را
جای خود بر زبر قبّۀ خضرا کردن
❈۳❈
در سخا الحق ازاین سر که بنانت دارد
آزرا خود نگذارد بتمنّا کردن
نزهت چرخ چه باشد ؟ بهزاران دیده
در گلستان لقای تو تماشا کردن
❈۴❈
در فزو دستی در باب کرم رسمی نو
چیست آن رسم؟ دل از جود بدریا کردن
چرخ پر دل را در مدّت خود یک حرکت
بر خلاف نبود زهره و یارا کردن
❈۵❈
گر زجود تو کسی حاصل هستی خواهد
بدهد حالی بی وعده بفردا کردن
چون ز انعام تو معروف نه امروزینه ست
در حق من که و بیگاه کرمها کردن
❈۶❈
با چنین سابقه نوعی بود از ترک ادب
رسم پارینه زجود تو تقاضا کردن
توبکن کاری !گر میکنی ای خواجه از آنک
این گردها را یا گفت رسد یا کردن
❈۷❈
جاودان زی تو که انعام تو واجب کردست
بر کرم تا به ابد تربیت ما کردن
کامنت ها