کمالالدین اسماعیل:ای به گه جود چو گل تازه رو داده کفت آرزوی آرزو
❈۱❈
ای به گه جود چو گل تازه رو
داده کفت آرزوی آرزو
ز آتش خشم تو آب آمده
بر لب شمشیر تو جان عدو
❈۲❈
صبح اگر دم بخلافت زند
بشکندش پای نفس در گلو
یاسمن از دست گل خلق تو
خورده قفابر سر هر چارسو
❈۳❈
کرده بر اعدای تو اقبال پشت
برده زدرگاه تو چرخ آبرو
پردۀ هرکس که بدرّیده فقر
سوزن انعام تو کردش رفو
❈۴❈
هرکه نیلاورد درت را نماز
کرد بخون جگر خود وضو
با کف در یار تو هر دم زرشک
ابر زند بر رخ دریا تفو
❈۵❈
ای ز منی مهر تو مارا مدام
خانۀ دل پر طرب و های و هو
من که دعاگوی توام روز و شب
کرده درین خدمت از جان غلو
❈۶❈
گرچه مرا هست بخروار فضل
نیست زدانگانه مرا یک تسو
گاه برهنه قدمم همچو سرو
گاه برهنه ست سرم چون کدو
❈۷❈
طاق و رواقم زیکی طاق بود
خود بجهان طاق نبودست دو
دوچو دوهم لفظ خراسانیست
عفو کن این لحن که هستی عفو
❈۸❈
درید غصبست و تلف گشتنش
هست معلّق بیکی تارمو
بشنو و بر طاق منه این سخن
تا نکنم تاج سر از خاک کو
❈۹❈
جز که ز انعام تو اکنون مرا
وجه دگر طاق در افاق کو؟
ما حال من کان له واحد
غیّب عنه ذلک الواحد
کامنت ها