کمالالدین اسماعیل:بس کن ای سرد ناخوش احمق چند و تا چند حیلت و فن تو
❈۱❈
بس کن ای سرد ناخوش احمق
چند و تا چند حیلت و فن تو
پیش ازینم طمع چو می بودی
به عتابیّ و خزّ ادکن تو
❈۲❈
می فتادم به خاک و می دادم
بوسه بر پای تو چو دامن تو
چون مرا نیست هیچ بهره از آن
بند و غل باد جامعه بر تن تو
❈۳❈
ببریدم طمع بیکباره
رستم از بارنامه کردن تو
برنشینم ازین سپس همه جای
چون زه پیرهن به گردن تو
❈۴❈
هر چه می خواستم بخواهم گفت
فار غم .... در .... زن تو
کامنت ها