گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:منعم بهاء دین که به ذات تو قائمست هر چ آن ز جنس دانش و فضل و براعتست

❈۱❈
منعم بهاء دین که به ذات تو قائمست هر چ آن ز جنس دانش و فضل و براعتست
کشتی به آب لطف بسی تخم مردمی زان بر خوری به کام که اصل این زراعتست
❈۲❈
در خدمت وزیر ز بهر صلاح من کار تو گه ضراعت و گاهی شفاعتست
کعبه ست حضرت تو و اندر طواف آن تقصیر خادم از عدم استطاعتست
❈۳❈
دانی که مار و موش شریکند در فساد و زیاد هر دو کام و زبان را بشاعتست
در قتل موش کوش که اصلیست در جهان گر زانکه قتل مار زباب شجاعتست
❈۴❈
با لطف تو مرا سخنی هست خانگی فارغ بگویمش که نه مرد اشاعتست
صندوقکی لطیف مرا هست و راستی مثلش نساخت آنکه زاهل صناعتست
❈۵❈
تعجیل می کنند که بفرست ساعتی من دفع می دهم که نه صندوق ساعتست
فرمان صاحبست که بفرست و حکم او ناچار در مقابلة سمع وطاعتست
❈۶❈
لیک ار بمی فرستم چشمم قفای اوست ور می کنم توقّف بر من شناعتست
در خدمتش زیان نکنم زانکه حضرتش جای بضاعتست نه جای اضاعتست
❈۷❈
دریاست دست خواجه وگر این بدو رسد گویم مرا بدریا چیزی بضاعتست
دارم ز جود او طمع سود ده چهل کز بحر سود یک دو طریق قناعتست
❈۸❈
از شاعران عجب نبود این قدر طمع با آنکه این دعا گو خیر الجماعتست

فایل صوتی قطعات شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها