گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:بر سر ما آمد ابر بهمنی همچو سلطان بر سپاه ارمنی

❈۱❈
بر سر ما آمد ابر بهمنی همچو سلطان بر سپاه ارمنی
شد به چشم من سیه گیتی ز برف گر چه زاید از سپیدی روشنی
❈۲❈
گر سپید آمد سیه کاری برف و حل چالاکست در مرد افکنی
روز عیش است و سماع خرگهی نیست روز مدبری و تن زنی
❈۳❈
برف چون بر نقره زد شاید که تو دست بی آزرم اندر زر زنی
ریش شادی گیری و در خودکشی خوش برایی، سبلت غم برکنی
❈۴❈
وقت آن آمد که در خرگه خزی وز تنور و منقل آتش بر کنی
روز هزلست و نشاط و خرّمی نیست روز روسبی خواهر زنی
❈۵❈
سرد شد بازار درس و مدرسه ...خر در ....تاج زوزنی
هر کسی ترتیب لوتی می کند مومن و سنّی و گبر و باطنی
❈۶❈
گردد از جان سیر ایّام چنین هر کرا در خانه نبود خوردنی
خواجگان بانوا اکنون خوردند کاچی و تتماج و لوت معدنی
❈۷❈
بینوایان نیز هم بر خود کنند کاسه های کالجوش یک منی
آنکه فاسق باشد اکنون می خورد وانکه او زاهد بود نیمشکنی
❈۸❈
وان که از هر دو چو من محروم ماند نیست الّا مندبور و کشتنی
یارکان جمعند و من تنها چنین مانده اندر کنج خانه منحنی
❈۹❈
در گریبان چون کشف دزدیده سر با لبی خشک از غم تر دامنی
آتش اندوه می زاید ز ابر گر چه او دارد ز آب آبستنی
❈۱۰❈
ای خدا! یا رب! به گرز آفتاب گردن این ابر مبرم بشکنی

فایل صوتی قطعات شمارهٔ ۳۲۸ - ایضا له

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها