کمالالدین اسماعیل:آن ریش فلان مزد قانی ریشیست عظیم باستانی
❈۱❈
آن ریش فلان مزد قانی
ریشیست عظیم باستانی
بسیار، چو حادثات گیتی
نا خوش، چو بلای ناگهانی
❈۲❈
در هم ، چو دلش ز تنگ عیشی
محکم،چو کفش ز سوزیانی
انبومو گران و زشت و ناخوش
مانندۀ ابر مهرگانی
❈۳❈
بر سینۀ او ز دورگویی
بر خر نمدیست ترکمانی
ناید به هزار سال پیدا
تیزی که درو شود نهانی
❈۴❈
آویخته زو بصد علامت
چو پشم سگان کاهدانی
آلوده چو عرضش از معایب
خالی چو دماغش از معانی
❈۵❈
از جملۀ ریشهای گیتی
آن را شاید که ریش خوانی
نتوان گفتن به ... یک تن
آن ریش چنان هزا رگانی
❈۶❈
هر شاخی از آن به... قومی
وان قوم ظریف و اصفهانی
بس لایق تست این که گویند
ریش تو ریم ز باستانی
❈۷❈
این قدر نداند آن مدمّغ
با آن همه فضل و چیز دانی
کان ریش چنان نمی پسندند
صاحب طبعان این زمانی
❈۸❈
زیرا که بهیچ کار ناید
الّا ز برای دمنه دانی
کامنت ها