کمالالدین اسماعیل:ای مقادیر فضل و افضالت بیش از اندازۀ بیان رهی
❈۱❈
ای مقادیر فضل و افضالت
بیش از اندازۀ بیان رهی
اندرین روزها که گشت هوا
نا خوش و سرد هم بسان رهی
❈۲❈
بس که هر دم ز لشکر بهمن
لرزه افتد بر استخوان رهی
بیم آنست حاش من یسمع
کآورند از عدم نشان رهی
❈۳❈
چاکران را بنزد مخدومان
عذرها هست خاصه آن رهی
گر تن از خدمت تو محرومست
لازم حضرتست جان رهی
❈۴❈
گر چه شد بسته این زبان چو آب
از دم سرد در دهان رهی
نفس ز مهریر می خواهد
عذر تقصیر از زبان رهی
کامنت ها