گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کمال‌الدین اسماعیل:زهی بلند جنایی که سایۀ جاهت همیشه بر سر خورشید آسمان گردست

❈۱❈
زهی بلند جنایی که سایۀ جاهت همیشه بر سر خورشید آسمان گردست
بروزگار تو مه شد بشب روی منسوب زهیبت تور رخش زان چو زعفران زردست
❈۲❈
زآفتابش اگرچه هزار دلگرمیست بنزد خاطر تو صبحدم همان سردست
بر اندر دیدۀ منت سیل بر جهان و هنوز میان شادی و طبعم همان چنان گردست
❈۳❈
ز بس که در دل من دردهای بسیارست نمی توانم گفتن مرا فلان در دست
اگر چه بنده ز آثار بی عنایتیت ز هرچه شغل و عمل بود این زمان فردست
❈۴❈
ز خاک پای تو بیزارم ار کسی هرگز چو بنده خدمت تو از میان جان کردست
دوسال شد که زحرمان همی زند نشخوار زنعمتی که ازین پیش در جهان خوردست
❈۵❈
زگلستان عزایت چو قسم من خوارست مرا در آنچه که در دست دیگران ور دست؟
حکایت من و این کارنامه ها اکنون همایون کلید در جامعه دان و آن مردست

فایل صوتی قطعات شمارهٔ ۳۵ - و له ایضاً

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

اسما محدث
2021-11-13T11:18:10.4383437
برحسب کتاب حسین بحرالعلومی بعضی ابیات خطا نوشته شده. لطفا تصحیح شود. بیت اول:    زهی بلند جنابی که سایه جاهت/// همیشه بر سر خورشید آسمان گردست بیت چهارم:    براند دیده من سیل بر جهان وهنوز/// میان شادی و طبعم همان چنان گردست بیت نهم:     ز گلسِتان عطایت چو قسم من خار است/// مرا در آن چه که در دست دیگران وردست؟ بیت آخر:    حکایت من و این کارنامه ها اکنون/// همان کلیدِ در جامه دان و آن مردست