کمالالدین اسماعیل:ای آفتاب ملک که از پرتو کرم چون صبح کام فضل پر از خنده کردهای
❈۱❈
ای آفتاب ملک که از پرتو کرم
چون صبح کام فضل پر از خنده کردهای
از بس که همچو غنچه کنی دل نمودگی
چون نرگسم ز شرم سرافکنده کردهای
❈۲❈
خطّیست کرد عارض خوبان معنوی
نقشی که تو به خامهٔ فرخنده کردهای
جمعند در هوای تو دلهای اهل فضل
تا صیت جود خویش پراکنده کردهای
❈۳❈
فضل شکسته را تو دلی باز دادهای
امّید مرده را تو به دم زنده کردهای
بیمن ز بس که با منت انواع لطفهاست
الحق ز حد برونم شرمنده کردهای
❈۴❈
دارم امید آنکه رسانی به انتها
این ابتدای لطف که با بنده کردهای
کامنت ها