کمالالدین اسماعیل:ستم نوردا نزدیک شد در ایّامت که بیخ فتنه بیکبار منقلع گردد
❈۱❈
ستم نوردا نزدیک شد در ایّامت
که بیخ فتنه بیکبار منقلع گردد
زحرص بخشش دان رای سال خورد ترا
که همچو طفل یا افسانه منخدع گردد
❈۲❈
اگر ثنای ترا من بکوه بر خوانم
زشوق صخرۀ صمّاش مستمع کردد
ز دست جود پراکنده ات تواند بود
بدست هرکه زر و سیم مجتمع گردد
❈۳❈
بهر که روی نهد اژدهای درویشی
چو حزر مدح تو با اوست مندفع گردد:
هوای عالم قدر تو دارد آن ساعت
که آفتاب سوی اوج مرتفع گردد
❈۴❈
بپای دست تو راه کرم چو سهل آمد
چرا بیخت من این سهل ممتنع گردد
شراب نعمت تو چون مدام نوش بدست
بالتماس نباید که آن بشع گردد
❈۵❈
چو فرصتست غم کار من بخور زان پیش
که روزگار برین کار مطّلع گردد
بعهد جود تو کز فرط لطف تو همه کس
همی بجاه و بمال تو منتفع گردد
❈۶❈
رسوم بنده ز معهود اگر نیفزاید
بهیچ حال نباید که منقطع گردد
کامنت ها