کمالالدین اسماعیل:غریب و خسته و درمانده ام خداوندا ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست
❈۱❈
غریب و خسته و درمانده ام خداوندا
ز فیض فضل، تو یک شربت شفا بفرست
چو لاله غرقه بخونم در آتش شوقت
نسیم لطفی از عالم بقا بفرست
❈۲❈
ببوی رحمت تو بنده کرد جان بازی
بدست عفو تو پروانۀ عطا بفرست
اگر چه مرهم جانست زخم در ره تو
ز نوش داروی رحمت نصیب ما بفرست
❈۳❈
چون خون جان من اندر ره تو ریخته شد
هم از خزینۀ لطف تو خون بها بفرست
طبیب حال شناسی ، ترا نیارم گفت
که دور کن ز من این درد یا دوا بفرست
❈۴❈
هر آنچه مصلحت کار من در آن دانی
اگر شفاست وگر مرگ ای خدا بفرست
کامنت ها