کمالالدین اسماعیل:آن دل که بر اتش غمت صد ره سوخت از پهلوی من همه غم و درد اندوخت
❈۱❈
آن دل که بر اتش غمت صد ره سوخت
از پهلوی من همه غم و درد اندوخت
خون گشت و همی رود ز چشمم همه روز
این شب روی اندر سر زلفت آموخت
کامنت ها