کمالالدین اسماعیل:آمد دی و دستهای فرو بست از کار هر کاره که بود خلق، بنشست از کار
❈۱❈
آمد دی و دستهای فرو بست از کار
هر کاره که بود خلق، بنشست از کار
دست من و جام می کنون کز سرما
هم کار بشد ز دست و هم دست از کار
کامنت ها