کمالالدین اسماعیل:لعل تو کزو شکر شدست اندر خط دانی که چرا ز دست دست اندر خط؟
❈۱❈
لعل تو کزو شکر شدست اندر خط
دانی که چرا ز دست دست اندر خط؟
از زلف تو مار دید بر هم پیچان
حالی بفسو نگری نشست اندر خط
کامنت ها