کمالالدین اسماعیل:چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک کرد از رخ من باستین یکسو اشک
❈۱❈
چون دید فسرده بر رخم ده تو اشک
کرد از رخ من باستین یکسو اشک
شمعم که مرا بریش خند آن دلبند
سر می برد و می سترد از رواشک
کامنت ها