کمالالدین اسماعیل:از بس که چکیدست مرا از هر رگ خون بر مژه همچنان که بر نشتر رگ
❈۱❈
از بس که چکیدست مرا از هر رگ
خون بر مژه همچنان که بر نشتر رگ
همچون نی و چنگم که نماندست مرا
مه مغز در استخوان و نه خون در رگ
کامنت ها