کمالالدین اسماعیل:ای شب بستان درازی از صبح بوام مگذار که باز خندد امشب لب بام
❈۱❈
ای شب بستان درازی از صبح بوام
مگذار که باز خندد امشب لب بام
در عمر خود امشبم بدام آمد مرغ
گر صبح بخندد بر مد مرغ از دام
کامنت ها