کمالالدین اسماعیل:سودای تو بر دگر صنم می بندم هیچم نگشاد از آن وهم می بندم
❈۱❈
سودای تو بر دگر صنم می بندم
هیچم نگشاد از آن وهم می بندم
این بی مغزی از قلم آموخته ام
کم سر بدو شاخ است و قدم می بندم
کامنت ها