کامبیز صدیقی کسمایی:شهر یعنی زندان. شهر یعنی که ترافیک، تصادف، جنجال.
❈۱❈
شهر یعنی زندان.
شهر یعنی که ترافیک، تصادف، جنجال.
شهر یعنی که نئون ها، تبلیغ.
شهر یعنی آهن.
❈۲❈
شهر یعنی پولاد.
معنی دیگر شهر اینجا
پودر رختشویی و یخچال و اجاق گاز است.
❈۳❈
چاپلوسی و اداره، سیگار...
گل خوش بویی نیست، شعر من
چون این شعر، در دل جنگلی از بمب ناپالم
❈۴❈
می شکوفد آرام.
کامنت ها