کامبیز صدیقی کسمایی:آسمان در فکر باران است طوفان است
❈۱❈
آسمان در فکر باران است
طوفان است
مثل اینکه رعد می نالد.
مثل اینکه باد می موید.
❈۲❈
موج گاهی می برد ما را چنان بالا،
که ما گر دست افرازیم
می خورد بر گیسوان ابر، انگشتان دست ما.
می برد گاهی چنان پایین، که در اعماق
❈۳❈
سبزه ها را در کف دریای نا آرام می بینیم.
ما همه سر در گریبانیم.
می دهد یک تن ز ما بر بخت خود دشنام.
❈۴❈
می زند آن دیگری برهم دو دست استخوانی را.
می شوم در قلب شب ناگاه
خیره یک دم بر بسیط ابرها و آنگاه،
چشم غمگین را به دریا باز می دوزم.
❈۵❈
می توان برگشت
می توان بسیار آسان تن به خفت داد.
می توان هم دل به دریا زد.
من نهیبی می زنم بر خویش
❈۶❈
من نهیبی می زنم بر دیگران آنگاه؛
«نا امیدی در جهان ارزانی آنان که می خواهند.
من امیدم را ز کف هرگز نخواهم داد.
می زنم دل را به دریا هر چه بادا باد».
❈۷❈
یاران نیز می گویند: - هر چه بادا باد.
در دل دریا در این هنگام
هم صدا با من همه یاران – که:
نا امید شیطان است.
کامنت ها