کامبیز صدیقی کسمایی:آسمان چه آبی است جان من! زمین چه سبز.
❈۱❈
آسمان چه آبی است
جان من! زمین چه سبز.
این زمان مرا
تا کرانه های لذتی غریب
❈۲❈
خلسه ای، شبیه خلسهٔ شراب می برد.
من که عاشق گل و نسیم و آفتاب و چشمه ام
من که بی قرار هر پرنده ام
❈۳❈
در نهایت خلوص
با تمام مردم زمین:
-برادران و خواهران خود-
دوباره حرف می زنم.
❈۴❈
این زمان مرا
پای یک درختِ توتِ جنگلی
آرزوی بوسه ای، به چهرهٔ شماست.
❈۵❈
اشتیاق رجعتی به بی نهایتِ صفاست.
من زمینیم
سرزمین من
❈۶❈
هر کجا که زیر آفتاب
- خاکِ هر کجا که آدمی است- هست.
ای تمام مردمِ زمین!
❈۷❈
مرا برای دوست داشتن آفریده اند.
من یقین بدون عشق
من یقین بدون دوست داشتن
زنده نیستم.
❈۸❈
از برای تو، برای او، برای دیگران
مثل آب
مثل آفتاب
❈۹❈
مهربانیم به نسبتی مساوی است.
قلب من که مثل قلب یک پرنده می تپد
مهربان ترین قلب هاست.
من همینم و عوض نمی شوم.
❈۱۰❈
من شکنجه می شوم
جرم من فقط همین که من زیاد فکر می کنم
پس
❈۱۱❈
بعد از این
انتظار من
انتظار بدترین شکنجه هاست.
❈۱۲❈
می روم دوباره
- هو!
کامنت ها