کامبیز صدیقی کسمایی:ما را به دیده خواب نمی آید. در پای یک حصار
❈۱❈
ما را به دیده خواب نمی آید.
در پای یک حصار
در زیر سر
ما گیوه های پارهٔ خود را گذاشتیم.
❈۲❈
ما نان نخورده ایم
اما به جای نان
امشب چقدر خونِ جگر، باز خورده ایم.
❈۳❈
هر چیز داشتیم
از ما گرفته ای.
باشد
❈۴❈
اما
ای روزگار...! کینهٔ ما را ز ما مگیر.
کامنت ها