کامبیز صدیقی کسمایی:در زمینی که همه دشمن هم هستند و کسی را به کسی مهری نیست
❈۱❈
در زمینی که همه دشمن هم هستند
و کسی را به کسی مهری نیست
بی قرارم امروز.
❈۲❈
برگی از شاخه فرو می افتد
و نگاهم با آن...
می رود با امواج
❈۳❈
باز برگی و نگاهم با آن
می رود تا آن دور
می رود تا دریا.
❈۴❈
کاش این رود که در دره به خود می پیچد
بی قراری مرا هم با خود،
تا دلِ تیرهٔ دریا می برد
در دل تیرهٔ دریا می ریخت.
کامنت ها