کامبیز صدیقی کسمایی:این جاده دیده است من را هزار بار
❈۱❈
این جاده دیده است
من را هزار بار
هنگام باز رفتن و باز آمدن
با شب پره،
❈۲❈
با ماه.
در کارخانه ای
من کار می کنم.
❈۳❈
در کارخانه، من
مانند یک ستارهٔ دور از مدار می مانم.
آیا کدام روز
❈۴❈
آیا کدام شب
من را
مانند پیچ و مهرهٔ مستهلکی
از کارخانه دور می اندازند؟
کامنت ها