کامبیز صدیقی کسمایی:غم بی پایانی است با من خسته در این لحظه.
❈۱❈
غم بی پایانی است
با من خسته در این لحظه.
تو پنداری
من تمام غم روی خاکم.
❈۲❈
وای از مزرعهٔ سوختهٔ ما، ای وای!
سوی این نیلی رنگ
❈۳❈
باز کردیم عبث، بازوی خود را، با شوق
خانه آباد!
بر این مزرعهٔ ما، هر ابر
ابر بی بارانی است.
کامنت ها