کامبیز صدیقی کسمایی:از خود هزاران یادبود تلخ را
❈۱❈
از خود
هزاران یادبود تلخ را
بر جای
شب می گذارد، می رود آخر.
❈۲❈
وقتی که با لبخند خود خورشید می آید
از این خراب آباد، بی تردید
با شب پره، شب می رود آخر.
کامنت ها