کامبیز صدیقی کسمایی:از پنجره دستم دراز شد که مگر گیرم
❈۱❈
از پنجره
دستم دراز شد که مگر گیرم
در چنگ خود، دوباره، هراسان
یک اختر جدا شده از مدار را.
❈۲❈
اندوه در دلم
از مرگ ناگهانی دیگر ستاره ای است.
هر چند واقفم
❈۳❈
مرگ ستاره ای
پایان زندگانی صدها ستاره نیست.
کامنت ها