کامبیز صدیقی کسمایی:شلیک یک گلوله و آنگاه... یک آه...
❈۱❈
شلیک یک گلوله و آنگاه...
یک آه...
شب، بوی خون شنید.
❈۲❈
اکنون
پای افق
اسبی، سوار زخمی خود را - چه با شتاب -
❈۳❈
با خویش، می برد.
کامنت ها