گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کامبیز صدیقی کسمایی:بار دیگر شب مثل آن غولی که در افسانه ها گویند

❈۱❈
بار دیگر شب مثل آن غولی که در افسانه ها گویند
از درون بطری پندار من، آرام بال می گیرد.
❈۲❈
هان ... تو می بینی؟
آن ستاره کز مدار خود
❈۳❈
جدا گردید چون کبوترهای در پرواز می ماند.
من نمی دانم که اکنون بر کدامین شاخهٔ سرسبز زنجره آواز می خواند.
❈۴❈
بار دیگر شب
عطر مستی آور گلهای وحشی را روی بال باد می دوزد.
❈۵❈
ماه چون فانوس خوشرنگی، روی بام شهر می سوزد.
بار دیگر شب
❈۶❈
در تلاشی گرم، مشغول است. می زند
بر سنگفرش کوچه ها، سر را می تکاند
❈۷❈
بال زرافشان اختر را می خزد آهسته دور کوه
روی صدها پونهٔ وحشی پای صدها جنگل انبوه.
❈۸❈
هان... تو می بینی؟
آن ستاره کز مدار بازوان من
❈۹❈
جدا گردید چون کبوترهای در پرواز می ماند.
در افق، در قلب تاریکی او در این هنگام، گم گردید.
❈۱۰❈
من یقین؛ امشب دگر او را نخواهم دید.
بار دیگر من مثل آن غولی که در افسانه ها گویند
❈۱۱❈
از درونِ بطری اندوه خود، آرام بال می گیرم.

فایل صوتی در جاده‌های سرخ شفق بار دیگر شب

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها