گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

کامبیز صدیقی کسمایی:دست خسته ام تا دریچه را زهم گشود

❈۱❈
دست خسته ام تا دریچه را زهم گشود
ناگهان به من شبِ پر از ستاره ای
❈۲❈
درود گفت. در سکوت شب؛
- من که مست باده ام من که
❈۳❈
مثل چشمه صاف و ساده ام - با تو ای عزیز!
با ستاره ها و مرغ حق با نسیم شب، که در ترنم است
❈۴❈
حرف می زنم.
دوستان من! درد من
❈۵❈
مثل درد غربت است. مثل درد آدمی که
مرگ بهترین رفیق خویش را بچشم دید... نه...
❈۶❈
یقین که اشتباه می کنم، درد من، به هیچ درد دیگری شبیه نیست
جز به درد من. مثل خشم من، به خشم من.
❈۷❈
مثل مشت من، به مشت من.
من بجز خودم شبیه هیچ کس
❈۸❈
بروی خاک نیستم.
پای پنجره، نشسته ام. خسته ام.

فایل صوتی در جاده‌های سرخ شفق شباهت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها