کارو:باز باران بی ترانه باز باران با تمام بی کسیهای شبانه
❈۱❈
باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسیهای شبانه
میخورد بر مرد تنها
میچکد بر فرش خانه
❈۲❈
باز میآید صدای چک چک غم
باز ماتم
❈۳❈
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمیدانم، نمیفهمم
کجای قطرههای بی کسی زیباست؟
❈۴❈
نمیفهمم، چرا مردم نمیفهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت میلرزد
کجای ذلتش زیباست؟
❈۵❈
نمیفهمم
کجای اشک یک بابا
❈۶❈
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانههای مردهاش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟
نمیدانم
❈۷❈
نمیدانم چرا مردم نمیدانند
که باران عشق تنها نیست
❈۸❈
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست؟
نمیفهمم
❈۹❈
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد
کودکی ده ساله بودم
❈۱۰❈
میدویدم زیر باران، از برای نان
مادرم افتاد
❈۱۱❈
مادرم در کوچههای پست شهر آرام جان میداد
فقط من بودم و باران و گلهای خیابان بود
نمیدانم
کجای این لجن زیباست؟
❈۱۲❈
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
❈۱۳❈
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب میداند
که این عدل زمینی، عدل کم دارد
کامنت ها