کارو:یک شبی در راه دوری، گرگ پیری بر زمین افتاد و مرد... لاشهٔ گندیدهٔ آن گرگ را کفتار خورد
یک شبی در راه دوری، گرگ پیری بر زمین افتاد و مرد...
لاشهٔ گندیدهٔ آن گرگ را کفتار خورد
لاشهٔ گندیدهٔ آن گرگ را کفتار خورد
در دل غار کثیفی پیر کفتار، زمین مرگ را بوسید و خفت...
قاصدی این ماجرا را با کرکسان زشت گفت
قاصدی این ماجرا را با کرکسان زشت گفت
❈۱❈
جسم گند آلود کفتار را کرکسان، غارتگران خوردند...
لرزه بر دامان کوه افتاد
سنگها بر روی هم هموار گشت
کرکسان هم جملگی مردند...
کامنت ها