کارو:از شمال محدود است، به آیندهای که نیست به اضافهٔ غم پیری و سایهٔ مخوف ممات
❈۱❈
از شمال محدود است، به آیندهای که نیست
به اضافهٔ غم پیری و سایهٔ مخوف ممات
از جنوب به گذشتهٔ پوچی پر از خاطرات تلخ
گاهی اوقات شیرین
❈۲❈
مشرق، طلوع آفتاب عشق، صلح با مرگ
شروع جنگ حیات
مغرب، فرسنگها از حیات دور، آغوش تنگ گور
غروب عشق دیرین
❈۳❈
این چه حدودی ست! آیا شنیدهای و میدانی؟
حدود دنیای متزلزلی است موسوم به: جوانی
کامنت ها