کارو:هشت سال پیش از این بود که از اعماق تیرگی
❈۱❈
هشت سال پیش از این بود
که از اعماق تیرگی
از تیرگی اعماق و نظامی که میرفت
تا بخوابد خاموش، و بمیرد آرام
❈۲❈
نالهها برخاست
از اعماق تیرگی
آنجا که خون انسانها، پشتوانهٔ طلاست
وز جمجمهٔ سر آنها منارهها برپاست
❈۳❈
نالهها برخاست
مطلب ساده بود
سرمایه، خون میخواست
مپرسید چرا، گوش کنید مردم
❈۴❈
علتش این بود... علتش این است
و این نه تنها مربوط به هند و چین است
بلکه از خانههای بی نام، تا سفرههای بی شام
از شکستگی سر چوبهٔ دار خون آلود، تا کنج زندان
از شکستگی سر چوبهٔ دار خون آلود، تا کنج زندان
از دیروز مرده، تا امروز خونین
تا فردای خندان
❈۵❈
از آسیای رمیده، تا آفریقای اسیر
حلقه به حلقه، شعله به شعله، قطعه به قطعه
زنجیر به زنجیر
بر پا میشود توفان زندگی
❈۶❈
توفان زندگی، کینه ور و خشمگین
بر پا میشود
پاره میکند، زنجیر بندگی
تا انسان ستمکش، بشکند
❈۷❈
بشکافد از هم، سینهٔ تابوت
خراب کند یکسره، دنیای کهن را، بر سر قبرستان
قبرستان فقر، قبرستان پول
و بندگی استعمار، بیش از این دیگر
❈۸❈
نکند قبول! نکند قبول
میلرزد آسمان... میترسد آسمان
و زمان... زمان و قلب زمان
و تپش قلب خون آلودهٔ زمان، تند تر میشود، تند تر دم به دم
❈۹❈
و روز آزادی انسان ستمکش
نزدیکتر میشود قدم به قدم
کامنت ها