گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد هستی من آب گشت، آب مرا آب شد

❈۱❈
آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد هستی من آب گشت، آب مرا آب شد
از تف عشق تو دل در کف سودا فتاد سوخته چون سیم گشت، کشته چو سیماب شد
❈۲❈
سوخت مرا عشق تو جان به حق النار برد کوره عجب گرم بود سوخته پرتاب شد
دوش گرفتم به گاز نیمهٔ دینار تو چشم تو با زلف گفت، زلف تو در تاب شد
❈۳❈
شب همه مهتاب و من کردم سربازیی بس که سر شبروان، در شب مهتاب شد
هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت باک نکردم که صبح آفت نقاب شد
❈۴❈
این چه حدیث است باز من که و عشق تو چه خاصه وفا در جهان گوهر نایاب شد
چیست به دیوان عشق حاصل کارم جز آنک عمر سبک پای گشت، بخت گران خواب شد
❈۵❈
هستی خاقانی است غارت عشق ای دریغ هرچه شبان پرورید روزی قصاب شد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۳۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد
2021-04-26T17:04:29
بیت «شب همه مهتاب و من....» مصرع دوم، در تصحیح سجادی به‌جای «شب»، «سر» هست: « بسکه سر شبروان در سر مهتاب شد»