گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خاقانی:دل سکهٔ عشق می‌نگرداند جان خطبهٔ عافیت نمی‌خواند

❈۱❈
دل سکهٔ عشق می‌نگرداند جان خطبهٔ عافیت نمی‌خواند
یک رشتهٔ جان به صد گره دارم صبرش گرهی گشاد نتواند
❈۲❈
گفتی به مغان رو و به می بنشین کاین آتش غم جز آب ننشاند
رفتم به مغان و هم ندیدم کس کو آب طرب به جوی دل راند
❈۳❈
ساقی دیدم که جرعه بر آتش می‌ریزد و خاک تشنه می‌ماند
بر آتش ریزد آب خضر آوخ من خاک و اسیر باد و او داند
❈۴❈
چو خاک ز جرعه جوشم از غیرت کو جرعه چرا بر آتش افشاند
دل ماند ز ساقیم غلط گفتم آن دل که نماند ازو کجا ماند
❈۵❈
هان چشم من است ساقی و اشکم درد است و رخم سفال را ماند
جز ساقی و دردی سفال و می از ششدر غم مرا که برهاند
❈۶❈
ای پیر مغان دل شما مرغان آمد شد ما دگر نرنجاند
خمار شما ندارد آن رطلی کو عقل مرا تمام بستاند
❈۷❈
کهسار شما نیارد آن سیلی کو سنگ مرا ز جا بگرداند
خاقانی نخل عشق شد تازه کو دست طلب که نخل جنباند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۵۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها